آتش عشق حسينى
قال رسول الله (ص): ان لقتل الحسين (ع) حرارة فى قلوب المؤمنين لا تبرد ابدا.
پيامبراكرم (ص) فرمود: براى شهادت حسين (ع)، حرارت و گرمايى در دلهاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمىشود. (جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص556)
* عاشورا، روز غم
قال الرضا (ع): من كان يوم عاشورا يوم مصيبته و حزنه و بكائه جعل الله عزوجل يوم القيامة يوم فرحه و سروره.
امام رضا (ع) فرمود: هر كس كه عاشورا، روز مصيبت و اندوه و گريهاش باشد، خداوند روز قيامت را براى او روز شادى و سرور قرار مىدهد. (بحارالانوار، ج 44، ص284)
بقیه در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: محرم ، ،
برچسبها: احادیث , ائمه , در , مورد , ماه , محرم ,
تاسيس تاريخ براي مسلمانان در زمان خلافت خليفه دوم مسلمين و با مشورت علي (ع) در سال شانزدهم هجري صورت گرفته است. مبدا تاريخ را هجرت پيامبر و ماه نخست آن را محرم، سالي كه هجرت روي داده بود گرفتند ....(1) علت نامگذاري اين ماه آن بود كه در ايام جاهليت، جنگ در اين ماه را حرام مي دانستند.
بقیه در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: محرم ، ،
برچسبها: علت , نامگذاري , اين , ماه , و , حرمت , ويژه , آن , در , ميان , مسلمانان ,
آمار سرچ کلمات مستهجن ایرانیان در گوگل از سال 2004 تا سال 2012
نظر فراموش نشه
موضوعات مرتبط: مطالب مذهبی ، ،
برچسبها: واقعیت , یا , صحنه , سازی , آمار گوگل , مستهجن , جنسی , کلمه , 2004 تا 2012 ,
دختر با ظاهری ساده در حال عبور كردن از خیابان بود پسری از پیاده رو داد زد سیبیییلو چطوری؟ دختر كاملا خونسرد تبسمی كرد و جواب داد وقتی تو زیر ابرو بر می داری من سیبیل می زارم تا این جامعه یه مرد هم داشته باشه پسر سرخ شد و چیزی نگفت!!! متاسفم بابت گذاشتن اين تصوير . عفو بفرماييد...
موضوعات مرتبط: مطالب مذهبی ، ،
برچسبها: بی , غیرت , ی , تا , کجا , ؟؟؟ ,
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری گ... می خوری تو و هفت جد آبادت … خجالت نمی کشی؟ …
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم … حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم مرد خشکش زد … همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد …
موضوعات مرتبط: مطالب مذهبی ، ،
برچسبها: اجـــــــــــــــــــــازه , , , , , خودتون قضـــــــــــــاوت کنید , بی غیرتی تا کجـا ,
با پیشرفت علوم و صنعتی شدن جوامع، روابط انسانی و مناسبات موجود در جوامع، شکل پیچیده ای به خودش گرفته است. شاید تصوّر اینکه امروزه فقط پدر و مادر و یا معلّم در تربیت فرزند دخالت دارند، تصوّر درستی نباشد.
موضوعات مرتبط: مطالب مذهبی ، ،
برچسبها: مراقب , دین , مون , باشیم , گلوله , آتش ,
آرشیو کامل اس ام اس های عید غدیر
عید است و غــدیرش ، علی والا است ، علی
دل تشنه عـــــدل است و او دریاست ، علی
جشن است و مبارک ، علی گشته است ، ولی
دنیا همـــه را شادی که مـــــولا است ، علی
بقیه در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: sms ، ،
برچسبها: اس , ام , اس , ویژه , عید , غدیر ,
قال الله عزّوجلّ:
بهراستي درميگذرم از مردمان مسلماني كه ولايت امام عادلي را كه از جانب خداوند است پذيرفتهاند.(كافي1/376)
قال الله عزّوجلّ
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)
بقیه در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: حدیث قدسی ، ،
برچسبها: 41 , حدیث , قدسی ,
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.. در راه مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد. در راه مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید))..
از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند. مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود. مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد..
شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنابراین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.
نتیجه داستان:
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد. این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید.
موضوعات مرتبط: مطالب مذهبی ، ،
برچسبها: بخشندگی , خداوند , در , مقابل , وسوسه , ی , شیطان ,
خطبه در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: مطالب مذهبی ، ،
برچسبها: متن , خطبه , غدیر , به , همراه , ترجمه , فارسی ,
تمام لذت عمرم همین است
که مولایم امیرالمومنین است
روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمی دهد . قاضی شوهر را احضار کرد و او طلب خود را انکار نمود . قاضی از زن پرسید : آیا بر گفته خود شاهدی داری ؟ زن گفت : آری ، آن دو مرد شاهدند . قاضی از شاهدان پرسید : گواهی دهید زنی که مقابل شماست پانصد مثقال از شوهرش که این مرد است طلب دارد و او نپرداخته است . شاهدان گفتند : بهتر است این زن نقاب مقابل صورت خود را عقب بزند تا ما لحظه ای وی را درست بشناسیم که او همان زن است ، تا آنگاه گواهی دهیم . چون این زن سخن را شنید برخود لرزید و شوهرش فریاد برآورد چه گفتید ؟ برای پانصد مثقال طلا ، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد ؟ هرگز . من پانصد مثقال خواهم داد و رضایت نمی دهم که چهره ی همسرم در حضور دو مرد بیگانه نمایان شود . چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهر بخشید . چه خوب بود آن مرد باغیرت ، امروز جامعه ما را هم می دید که زنان نه برای پانصد مثقال و نه حتی یک مثقال نقره ؛ چگونه رخ و ساق به همگان نشان می دهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده ی آن هایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند . . .
نظر تو چیه ؟؟؟
موضوعات مرتبط: عکس ، ،
برچسبها: غیرت ,