تصاویر

 

من کنت مولاه فهذا علی مولاه

دوست عزیز از این که به وبلاگ من اومدی متشکرم.لطفا نظر یادتون نره تا من بتونم با نظرات انتقادات شما وبلاگ رو بهتر وبیشتر گسترش بدم.

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

یا علی در بند دنیا نسیتم

بنده ی لبخند دنیا نیستم

بنده ی آنم که لطفش دائم است

با من و بی من به ذاتش قائم است

شاید این جمعه بیاید شاید

پرده از چهره گشاید شاید

خبر آمد خبری در راه است

سر خوش آن دل که از آن آگاه است

ای آنکه در نگاهت حجمی ز نور داری

 

کی از مسیر کوچه قصد گذر داری؟

دست افشان پای کوبان میروم

بر در سلطان خوبان میروم

ای پیک راستان خبر یار ما بگو

احوال گل به بلبل دستان سرا بگو

ما محرمان خلوت انسیم غم مخور

با یار آشنا سخن آشنا بگو

 

 

عزیزا جز وصال بی زوالت

ندارم از خدا دیگر تمنا

بود در انتظارت محفل ما

ببین بی تابی جان و دل ما

بیا بگذار ای آرام دلها

قدم بر دیده ی ناقابل ما

الا ای آنکه داری جلوه ذات

نصیب من نما فیض ملاقات

تبد در سینه،قلب من به یادت

به یادت میکنم حق را عبادت

غم تو عاشقت را کرد بیمار

نمیخواهی کنی از او عیادت؟

گمان كردم كه دین ،صوم وصلات است

جهاد و خمس و حج و است و زكات است

ولی بشنیدم از روشن ضمیری

که مهر دوست اسباب نجات است

بود محرابم ابروی تو ای دوست

نمازم جانب کوی تو ای دوست

نهاده بنده ای از بندگانت

سر خود را به خاک آستانت

تو آقایی،کریمانه تو یک جا

نظر فرما به خوبان و بدانت

الا ای میوه ی قلب پیمبر

فروغ دیده ی ساغی کوثر

مکن محرومم از فیض ظهورش

خداوندا نصیبم کم ظهورش

ز پشت ابر غیبت ظاهرش کن

منور کن جهانی را به نورش

خداوندا رسان از ما سلامش

به گوش ما رسان یا رب کلامش

به سوز سینه مجروح زهرا

نما تعجیل در امر قیامش

اگر روزی ببینم روی ماهش

دمی افتد به روی من نگاهش

بیفتم روی پایش همچو سرمه

کشم بر دیدگانم خاک راهش

از این دنیا به چیزی دل نبستم

زدل،هر قید و بندی را گسستم

برای آنکه رخسار تو بینم

گدایانه سر راحت نشستم

اگر چه دل به غیر تو نبستیم

ولی از روی تو شرمنده هستیم

خبر آمد خبری در راه است

سر خوش آن دل که از آن آگاه است

شاید این جمعه بیاید شاید

پرده از چهره گشاید شاید

دست افشان پای کوبان میروم

بر در سلطان خوبان میروم

میروم بار دگر مستم کند

بی سر و بی پا و بی دستم کند

میروم کز خویشتن بیرون شوم

پرده ی لیلا رخی مجنون شوم

هر که نشناست امام خویش را

برکه بسپارد زمان خویش را

این حرمت و عزت و سر افرازی را

از حرمت انتظاز مهدی(عج)داریم

ای راحت دل،قرار جانها برگرد

درمان دل شکسته ما برگرد

ماندیم در انتظار دیدار،ای داد

دلها همه تنگ توست آقا برگرد

موعود خدا مرد خطر میخواهد

آری سفر عشق جگر میخواهد

ای جمعیت میلیونی عصر ظهور

او سیصد و سیزده نفر میخواهد

انگار نه انگار قراری داری

در شهر دیارت اعتباری داری

گفتند:که جمعه از سفر می آیی

وقتش که رسید بی خبر می آیی

با این همه دشمنی که داری آقا

با سیصد و سیزده نفر می آیی؟

بروز انتظار حق المبین است

که او روشنگر روی زمین است

خداوندا تو خود او را نگه دار

که آشوب شیاطین در کمین است

جملگی ما شیعیان دیوانه ایم

جمکران شمع است و ما پروانه ایم

 

میدمد چون کوره ی آهنگران

در دل هر شیعه ای یک جمکران

دیدار یار غایب دانی چه لطف دارد؟

ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد

به ما گفتی فقط پرواز،پرواز

در زندان غیبت کی شود باز؟

بدون تو چگونه پر گشایم

برای هر عمل هستی سر آغاز

برای من بیا امشب دعا کن

مرا از بند این دنیا رها کن

بیا و یک نظر بر من بیفکن

سپس من را به دردت مبتلا کن

ورق های توسل گشته دسته

و انگشتانمان هم پینه بسته

فقط از تو سرودیم و نگفتیم

که از اعمالمان هستی تو خسته

وقتی بسان خورشید از گوشه ای برایی

روشن شود جهانی وقتی که تو بیایی

ماندم در انتظارت ای کوکب هدایت

بنما جمال خود را ای آیت خدایی

مهدیا یاران خوبت را مکن از بد جدا

روسیاه و روسفیدش جان آقا درهم است

سالهای پیش بال آسمانی داشتیم

بال پرواز کران تا بی کرانی داشتیم

روز ها گردی اگر بر روی دلها می نشست

شب که میشد سنت خانه تکانی داشتیم

گاه گاهی جمعه ها اهل زیارت داشتیم

گاه گاهی میل سجده،جمکرانی داشتیم

ثانیه ثانیه هامان پای آقا میگذشت

آی مردم یک زمان،صاحب زمانی داشتیم

الهی العفو

التماس دعا

 

به آه و ناله ها شبهای مولا

به سوز سینه ی مجروح زهرا




تاريخ : دو شنبه 14 شهريور 1385 | 1:10 | نویسنده : یالثارات الحسین |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.